My Memoirs: girl of Autumn

شیشه باش... اگر شکستی تیز شو

My Memoirs: girl of Autumn

شیشه باش... اگر شکستی تیز شو

how could the silence be so loud?!

این روزا میگذره و من توی سکوت گذرشون رو تماشا میکنم...

تنها چیزی که باعث میشه بفهمم یه روز دیگه هم گذشت غروب خورشیده

طلوعشو همیشه از دست میدم  اما موقع غروبش همیشه پشت پنجرم

این روزا منو زندگیم غرق یه سکوت بی پایانیم ...

اونقدر عمیق و بی پایان که این همه خبرای کوچیک و بزرگم نتونست لبهای بهم دوختمو باز کنه

انقدر روزام برام بی تفاوت شدن که بهم گفتی   تبریک جانانه ای اماده کرده بودی بهم بگی تو دهنت ماسید!!!

...

دلم اون روزایی رو میخواد که ارزو میکردم هیچ وقت عقربه های ساعت از جاشون تکون نخورن ...

میدونم پاییز که شروع بشه روزایی منم مثل نارنجی پاییز گرم و پرانرژی میشن

میتونم دوباره بخندم

میتونم این سکوت لعنتی رو بشکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد