-
...
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 08:57
Hope is a Good Thing, Maybe the Best of Things, and No Good Thing Ever Dies... in The Shawshank Redemptation movie (1994)
-
دایی...
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 12:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هیچ خبری مثل شنیدم نامزدی دایی عزیزم خوشحالم نمی کرد کاشکی پیشت بودم تا بیشتر تو شادیت شریک می شدم ، ولی از همین راه دورم واستون کلی دعا میکنم ....
-
می دونی...
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 22:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA وقتی وسط حرف هامون یهویی میگی: راستی دیشب فالتو خوندی چی نوشته بود؟ یادم می ندازی که دوستیمون داره 7 ساله میشه ، و تو این 7 سال انقدر به هم نزدیک شدیم که یادت بمونه وقتی فال خودتو می خونی مال منم نگاه کنی فالش مهم نیست ، مهم اینه که با یادم بودی.....
-
perfect feeling
شنبه 21 خردادماه سال 1390 23:49
شاید بد نباشه بعضی وقتا افسرده بشم هفته ای که گذشت، جزو بدترین هفته های عمرم بود.شاید به معنای واقعی فهمیدم افسردگی یعنی چی ،وقتی که روحت انقدر خستس که جسمتم همراهیت نمی کنه ولی جدای از همه بدی هاش ، یه جنبه های دیگه ازشخصیتمم شناختم .یه چیز دیگه فکر می کردم در مورد خودم، اما تو عمل کاملا برعکس در اومد الان که خوبم می...
-
گلدونای من
شنبه 21 خردادماه سال 1390 12:20
از پارسال که گلدون گلم خشک شد،دیگه تو اتاقم خبری از گل و گلدون نبود تا دیروز که رفتم پیش مامان بزرگ و دیدم گلدوناش بدجوری وسوسم کردن... رفتم و چند تا گلدون خالی از تو انباری پیدا کردم و با مامانی نشستیم وسط حیاط ، خاک بازی کریم،کلی از خاطرات شنیدم و نتیجش شد دو تا گلدون که حتی اسم گلاشم یادم رفت بپرسم، فقط می دونم...
-
امروز من ...
جمعه 20 خردادماه سال 1390 17:53
یه روز می رسه که مجبورم برگردم و به پشت سرم نگاه کنم، اونوقته که می بینم خاطرات چه قدر واسم عزیزن... چه تلخ چه شیرین چه اونایی که بدون اینکه بخوای لبخند رو لبت میارن چه اونایی که نم اشک و به چشمات میارن
-
ME
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 22:49
می گویند بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده...از اوتشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسیدند.. بودا می گفته است: زندگی آینهای است که ما خود را در آن می بینیم. نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجودمنشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونهمی توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان...
-
az daste to...
جمعه 26 آذرماه سال 1389 11:53
az khodam lajam migire lagam migire chon,rozi hezar bar be khodam ghol midamo hezaro yek bar mizanam zire gholam... lajam migire ke enghad zaifo nafs shodam . . . y ehsase bi ehsasie ajib daram. shayad hamash be khatere hamin bashe... vaghti chizio az tahe ghalbet hesesh nakoni,zood vasat biarzesh mishe. hala to hey...
-
قاصدک...
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 21:06
هی قاصدک... تو،فقط تو از دل تنگ من با خبری... پس برو دلتنگیامو فقط برسون به خودش نکنه یه وقت وسط راه خسته بشی... میدونم راهت سخته طولانیه ولی... دل منم به اندازه راه تو تنگه . . . راستی زود برگرد میدونی که من منتظرم منتظر یه جواب پس زود برگرد...
-
نه!!!
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 11:37
چرا هیچ وقت یادم ندادی که نه بگم؟ چرا خودم هیچ وقت یاد نگرفتم که بهت نه بگم؟ ناشکری نمی کنم ،تو خیلی از چیزها شاید بهترین مامان دنیا باشی ولی الان فقط دلم میخواد انقدر جرات داشتم که جلوت وایسمو بگم نه حتی خودتم میدونی که مخالفتت چقدر بی معنی و مسخرس خودت میگی انقدر این چیزی که میخوای کوچیک و بی ارزشه که حتی ارزش حرف...
-
friendship
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 18:41
هی دختر،هنوز هم لبخند رو لبمو چشمام پر از اشک! لبخند رو لبم واسه اینکه حتی تو نامه نوشتنتم نمیتونی جدی باشی و مینویسی :پاییز لطفا ادم باش!!! منم بهت بخندم و بگم تو منو واسه این انقدر دوست داری که ادم نیستم ، اگه ادم بودم که دیگه دوستم نداشتی !!! چشمام پر از اشک که چقدر زود این 6 سال گذشت... دلم تنگ میشه واسه تمام...
-
how could the silence be so loud?!
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 22:57
این روزا میگذره و من توی سکوت گذرشون رو تماشا میکنم... تنها چیزی که باعث میشه بفهمم یه روز دیگه هم گذشت غروب خورشیده طلوعشو همیشه از دست میدم اما موقع غروبش همیشه پشت پنجرم این روزا منو زندگیم غرق یه سکوت بی پایانیم ... اونقدر عمیق و بی پایان که این همه خبرای کوچیک و بزرگم نتونست لبهای بهم دوختمو باز کنه انقدر روزام...
-
trust me
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 12:17
نمیدونم چی باعث میشه توقع ادما انقدر از هم دیگه بالا بره انقدر بعضی وقتا بهت تلقین میکنن که میتونی توقعات بالاشونو براورده کنی که خودتم باورت میشه میری و میبرنت تو یه راهی که اصلا راه تو نیست ولی با اون همه توقع بازن بهت اعتماد ندارن وقتی شکست میخوری خیلی راحت همه چیز و میندازن گردن خودت و میگن که من از اولم میدونستم...
-
تابستون خنک!!!
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 12:22
پنجره ماشینو تا اخر میکشم پایین و سرم و از پنجره میبرم بیرون ... میذارم بعد از کلی وقت تحمل این همه گرما باد خیلی خیلی خنک ، که مثل بادای پاییزی خنک و ملسه ،خودشو به صورتم بکوبونه. عاشق این هوای ابری و بادای خنکشم .انگار نه انگار که امروز 10 مرداده مثل اینه که درست وسط ابان ماه ،فقط یه نم نم بارون کم داره . . .
-
حواستو بیشتر بده
شنبه 9 مردادماه سال 1389 12:19
الان دیگه میدونم اگه یه روز این گوشیم نباشه چی میشه... دیشب گوشیم رو خونه مامان بزرگم جا گذاشتم.وقتی اومد خونه میخواستم مثل هر شب قبل از خواب به آهنگ هایی که با کلی وسواس و با ترتیب تو موزیک پلیر چیده بودم گوش بدم ولی هر چی گشتم نبود .واسه یه لحظه خاطره خرید اولین گوشیم اومد تو ذهنم هیچ چیزش واسم مهم نبود نه عکسا نه...
-
آخر به اول
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 23:51
اینکه از آخری بری اول خوبه یا از اول بری آخر؟؟؟ از دیروز رفتم تو فکر که چرا من همش از آخر میام اول؟ توی امتحان تستی اکثر وقتا از آخرین تست شروع میکنم... کتاب جدید که میخوام بخرم از چند صفحه آخرش میخونم یا توی فروشگاه میرم از ته قفسه یه چیزی میکشم بیرون و کلی چیزای دیگه حالا چی باعث شد انقدر برم تو فکر این قضیه ......
-
روش های کتاب خوانی !!!
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 17:57
وقتی بیخوابی میزنه به سرت و تصمیم میگیری کتاب بخونی تا خوابت ببره دو حالت واست پیش میاد... یا کتاب انقد آروم و یکنواخت پیش میره که اثلا نمیفهمی چه جوری خوابت میبره و صبح تو میمونی و کتابی که زیر دوست و پات له شده!!! (واسه من که این یکی 1به 10) یا اینکه مرسی به یه جای جذاب داستان که خواب و از سرت میپرونه و تا خط اخر...
-
for those who wait
شنبه 2 مردادماه سال 1389 20:43
The pressure makes us stronger The struggle makes us hunger The hard lessons make the difference And the difference makes it worth it fireflight
-
Golden tree
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 19:58
خوب به این عکس نگاه میکنم،چشمامو میبندم به خودم اجازه میدم که یه سفر کوچولو داشته باشم ،بعداز یه روز گرم و پر کار،که کلی ازم انرژِی گرفته حالا میخوام دوباره پر از انرژی شم.. اگه الان اینجا بودم... نفس میکشیدم و میذاشتم ریه هام از شادی نفس کشیدن تو این هوای پاک نفس نفس بزنن،چون هواش صاف و تمیزه،آسمونش ابی ، از اون آبی...
-
ته ته دلت
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 08:25
اون ته ته دلت خیلی مهمه... همون جا که همیشه آرومه ، همون جایی که هر وقت ، حتی وقتی پر از استرسی ، بهش سر میزنی آروم آروم. همون جا باید قرص و محکم باشه، باید بری اون ته دلت توی آرامش محضت چشماتو ببندی و دلتو خالص کنی واسه خواستت... اون وقته که اون ته دلت میگه : خیالت راحت همه چیزو بسپار به من، من درستش میکنم فقط تو به...
-
My dady
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 20:01
دوست ندارم انقدر صبر کنی تا شاید خودم بفهمم،شاید اصلا نفهمم ، شایدم خیلی دیر بفهمم... دلم میخواد بیای و بهم بگی ، اینم یه بهانس واسه اینکه بیشتر با هم باشیم. شاید خیلی کوچیک باشه ولی اونقدر بزرگ هست که تو رو از اینکه همش به این فکر باشی که کی میفهمم رها کنه و منو خوشحال که بازم با همیم و حرفی واسه گفتن داریم ... قول...
-
sun flower
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 16:03
امروز درست مثل این گل های آفتاب ،پرم از انرژِی انرژِی آفتاب...
-
youngs world
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 19:34
you know,when you are young, every thing feels like the end of the world its not .... it is just the begining and the sun rises and sets with you...
-
شعر ناگفته
دوشنبه 21 تیرماه سال 1389 19:45
نه! کاری به کار عشق ندارم! من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر در این زمانه دوست ندارم. انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست بداری حتی اگر یک نخ سیگار یازهر مار باشد از تو دریغ می کند.... پس من با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار،دیگر کاری به کار من نداشته...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 20:20
هیچ وقت برای شروع دیر نیست